دنی با این ظاهر فوق العاده زیبا اما بسیار بدشانس بوده.
این وجود دوست داشتنی یکی دیگر از قربانی های بد سرپرست بوده که سر از کارگاه در میاره و بدتر اینکه صاحب اونجا مردی بی اعصاب بوده. دنی ماه ها با طناب بسته بوده و اگر با واق واق کردن میخواست که آزادش کنه با کمربند و طناب مورد ضرب و شتم قرار میگرفته.
دنی براثر چنین رفتار ترسناکی پرخاشگر میشه. از آدم ها فراری هست و اگر کسی به سمتش میومد از روی ترس قصد حمله بهش داشت.
آقا میرویس که از کارکنان زحمتکش پناهگاه هست و خیلی مهربون، دنی رو میبره پیش خودش و در اوقات فراغت با تمام خستگی کار، روی دنی کار میکنه و بهش توپ بازی کردن یاد میده .
دنی خیلی دوستش داره و به هیج وجهی گازش نمی گیره اما همچنان از بقیه می ترسه.
دنی نیاز داره به سرپرستی که با تجربه باشه و به تمام معنا تصمیم داشته باشه بهش کمک کنه و شرایطش رو درک کنه.
دنی از طرف سرپرست نیاز به مربی تربیتی داره که مسلط به رفتارشناسی سگ ها هم باشه تا بتونه یک زندگی ایده ال و شادی رو سپری کنه.